دروازه بهشت
از حرم که برگشتیم، بعد صرف صبحانه آقای نوروزی توی لابی هتل اعلام کرد که گروه 4 ساعت 10 جمع شوند برویم "وادیالسلام".
خیلی استقبال کردیم چون سفر قبل که توفیق زیارت عتبات را داشتیم، ما را وادی السلام نبردند. گفتند امنیت ندارد. ما هم حرف گوشکن بودیم و مثل بعضی ها انفرادی و سرخود نرفتیم. هر چند بعدش که فیلم "صبح روز دهم" را توی جشنواره فیلم فجر دیدیم - قسمت هایی از فیلم توی وادی السلام فیلم برداری شده بود- حسابی خلوت و خوفناک بودن آنجا دستگیرمان شد. (فیلم عصر روز دهم چون ایام محرم توی کربلا فیلم برداری شده. دیدنش رو توصیه میکنیم، قسمت هاییش هم توی بین الحرمینه)
رفتیم اتاق آماده شویم که نوای دلنشین یک دسته عزاداری ایرانی ما را به سمت پنجره کشاند.خیلی جالب بود، دسته عزاداری دانش آموزی بود که ظاهراً می خواستند برای وداع بروند حرم امیرالمومنین و بعد سمت جاده کربلا. سربند زرد داشتند و پرچم های سیاه "یالثارات الحسین". محزون می خواندند.
تو این لحظه بود که متوجه نکته ای شدیم؛ برای اولین بار بود که پشت پنجره اتاق رفته بودیم و بیرون را می دیدیم . شب قبل که رسیدیم هتل، تو اون تاریکی چشم جایی را نمی دید. به یکباره منظره ای دیدیم که اولش نفهمیدیم کجاست. بیشتر که دقت کردیم فهمیدیم بله! هتل ما روبروی وادی السلام است و پنجره اتاق ما دقیقا مشرف به آن.
بالاخره حول و حوش ساعت 10 گروه راهی شد سمت وادی السلام. چقدر شلوغ بود. شاید به خاطر همین شلوغی است که می شود رفت!
فضا سنگین بود. بسیاری از مقبره ها به شکل اتاق های زیرزمینی بودند که در آن چند قبر وجود داشت. اجساد چندین متر زیر اتاقک های زیرزمینی خاک شده بودند و به یادشان تنها سنگ قبرهایی در دیواره این اتاقک ها وجود داشت. پستی بلندی قبرها آدم را می گرفت. مقبره ها قدیمی و کاهگلی بودند . جالبه بعضی از قبرها بناهایی بودند حیاط دار. مثل یک خانه درخت و پشت بام داشتند.
تمام چیزهایی که از این مکان شنیده بودم در ذهنم جان می گرفت. شهر خاموشان و صالحان. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: در این سرزمین ارواح مؤمنان دسته دسته با یک دیگر صحبت می کنند و هر مؤمنی در هر جایی از زمین بمیرد به او گفته می شود: «به وادی السلام ملحق شو که وادی السلام جایگاهی از بهشت است».
از امام صادق علیه السلام هم نقل شده هر مؤمنی که در شرق یا غرب عالم بمیرد، خداوند روحش را به وادی السلام می برد. از این قبرستان خداوند هفتاد هزار نفر را بدون حساب وارد بهشت می کند. به یکباره یاد خبرهای حمله آمریکا به عراق، تیر اندازی به سمت وادی السلام و هتک حرمتش افتادم.
مسیر به سمت مرقد حضرت هود و صالح نبی شلوغ بود. چون ازدحام زیاد بود داخل نرفتیم و چند دقیقه ای روبروی بقعه ایستادیم. زائرین کشورهای دیگر هم آنجا بودند.
بعد از آنجا به سمت مدفن آقای قاضی حرکت کردیم. کنار قبر آقای قاضی یک سید جوان روحانی ایرانی نشسته بود و درباره مقام معنوی ایشان صحبت می کرد، مقداری هم موعظه نمود.
اتاقکی کنار قبرشان وجود داشت که درش قفل بود. می گفتند اینجا محل مراقبه ایشان بوده. عکس آقای قاضی هم سر در اتاقک نصب بود. به قول سمیه، چشم های آقای قاضی حتی توی عکس هم نافذ است. انگار دارد تک تک زائرینش را برانداز می کند و باطن شان را می بیند.
در این قبرستان علاوه بر قبور اهالی عراق و علما و انبیا، قبور مردم مختلفی از ایران، هند، پاکستان، لبنان و ... هم دیده می شود مانند رئیس علی دلواری از دلیرمردان تنگستان بوشهر که در نبرد با انگلیسیها کشته شد.
نزدیک ظهر بود و تلخی نرسیدن به نماز صبح حرم در خاطرمان. سریع به هتل برگشتیم و آماده رفتن به حرم شدیم.
نزدیک حرم همان شلوغی و ازدحام بود به اضافه تلی از دمپایی و کفش جلوی ورودی آقایان. یاد آیه "فاخلع نعلیک" افتادم. مثل بقیه دمپایی ها رو یه گوشه گذاشتم و از باب الفیل وارد حرم شدم.
"السلام علیک یا امیرالمومنین...
آقا جان ممنونم که اجازه دادید دوباره بیایم..."
نزدیک اذان بود و به دلیل ازدحام جمعیت حرکت به داخل سخت. سخت تر پیدا کردن چند وجب جا که بخواهی نماز جماعت بخوانی.
جلوی درب ورودی بانوان، خادمی بود که اجازه ورود نمی داد و همه را برمی گرداند. یکهو دیدم سمیه وارد صحن شد بدون اینکه جلویش را بگیرند. حتی خودش هم متوجه برگرداندن خانم ها نشده بود. او را از میان صفوف آقایان رد کردم و خودم هم گوشه ای در سمت شمالی حرم نشستم. موقع تکبیر نماز فهمیدیم که همه در شمال و جنوب حرم به یک امام جماعت اقتدا کرده اند در حالی که اصلا اتصال صفوف برقرار نیست و مردم در بین صف ها عبور و مرور می کنند!
بعد نماز به اصطلاح جماعت حرم، صفوف را منسجم کردیم و به اقامه یکی از روحانیون ایرانی نماز را خواندیم.
نماز که تمام شد، حس خوبی نداشتم. یکی دو نفر را دیدم که بغض شان گرفته بود. این هم از نماز جماعت ظهر!
از اول خلقت جهان تا محشر
مظلوم ترین شهید محراب، علی است...
.........................................................................................
پ.ن: در روایات عدیده وارد است که ارواح مؤمنین در وادی السلام جمع میشوند؛ وادی السلام که وادی امن و امنیت و سلامت است. «سَلَـ'مٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَـ'لِدِینَ (آیه 73 سوره زمر)؛ ندای فرشتگان است به مؤمنان که «سلام خدا بر شما باد، پاک و پاکیزه شدید و اینک در بهشت های جاودان وارد شوید».
و ظهور آن وادی در این دنیا، سرزمینی است در نجف اشرف که وادی ولایت است در ظَهر کوفه؛ یعنی در پشت کوفه، چون در سابق الایام قبل از دفن جسد مطهر حضرت أمیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف، نجف شهری نبوده است، بلکه بیابانی بوده یک فرسنگ از کوفه دورتر؛ و لذا نجف را ظَهر کوفه گویند.