پیاده روی اربعین

پیاده روی اربعین

ستاد مردمی بزرگداشت پیاده روی اربعین حسینی با هدف ترویج این سنت حسنه و معرفی این شور میلیونی حسینی به همه جهان تشکیل شده است.

عکس تلگرام سایت اربعین

نذر کالایی و نقدی برای پیاده روی اربعین

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

سرباز خادم

وقت نماز ظهر بود و ما تازه از مرزداری عراق خارج شده بودیم که برای نماز ایستادیم. جلوی مسجد دیگ گذاشته بودند و چند سرباز عراقی! در حال پذیرایی از زائرین بودند. چیزی شبیه حلیم بود یک دیگ از نوع زردش و یک دیگ از نوع سفیدش!

بالای سرش رفتم و از او عکس گرفتم. وقتی سرش را بلند کرد و دوربین را در دست من دید. گفت لا عکس! و من هم خندیدم که «لا » که البته منظورم این بود که چرا ؟‌ و چقدر هم همین معنی را داشت!‌!!

وقت نماز ظهر بود و ما تازه از مرزداری عراق خارج شده بودیم که برای نماز ایستادیم. جلوی مسجد دیگ گذاشته بودند و چند سرباز عراقی! در حال پذیرایی از زائرین بودند. چیزی شبیه حلیم بود یک دیگ از نوع زردش و یک دیگ از نوع سفیدش!

بالای سرش رفتم و از او عکس گرفتم. وقتی سرش را بلند کرد و دوربین را در دست من دید. گفت لا عکس! و من هم خندیدم که «لا » که البته منظورم این بود که چرا ؟‌ و چقدر هم همین معنی را داشت!‌!!


رفتم وضو گرفتم و نماز را به جماعت خواندیم. بیرون که آمدم چند عکس دیگر هم گرفتم تا یکی شان باز گیر داد که لاعکس! و منم هم که دیگر کارم تمام شده بود! گفتم چشم! :)


در حال پخش ظرف بود ظرف پلاستیکی هم به من داد به سراغ همان سرباز جوان اول رفتم که آش بگیرم که کفگیر را به ته دیگ زد و گفت: خلاص!
آمدم برگردم که ظرف را در دستم دید و آن را از من گرفت و هر جور بود با گوشه کنار دیگ را جمع کردن ظرف مرا پر کرد. به او گفتم شکرا و آمدم.

باید در همه ی آن چه در مورد سربازهای عراقی می‌اندیشیدم تجدید نظر کنم.


منبع: وبلاگ یک نکته از این معنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی